زن ناراحت از شوهرش و شوهر هم از غرغرهای زنش
زن اصرار می کرد و شوهر خفقان گرفته بود از شنیدن حرفهای تکراری زن :"آخه چه لزومی داره بابا ! هی اصرار میکنه که یکبار بگو "دوستت دارم"
اما این فکر از سر زن بیرون نمیرفت یا زنگی زنگ یا رومی روم ! باید می شنید از شوهرش "دوستت دارم" رو ! این زن جماعت.......!!
اما نه زن هم حق داره اون فقط در دوران نامزدی این جمله رو از شوهرش شنیده بود و الان دوست داشت بعد از سالها دوباره بشنوه !
مرد میگه:"گفتن این حرفها چه لزومی داره ؟ آخه پس چرا ما با هم ازدواج کردیم؟"
راستی آدمها چرا با هم ازدواج میکنن ؟ آیا علتش سختی تنها زیستنه ؟ اما سختیهای زندگی مشترک که خیلی بیشتره که!! به چشم عاشق به دنیا نگریستن؟ حرفهای عشقولانه شنیدن؟؟
مرد به اصرارهای زنش گوش نمیده و میگه:"از صبح تا شب کار میکنم با سختیها و ناملایمات کنار میام همش به خاطر زنم و بچه هامه به خاطر اینه که اونا راحت باشن!آیا این کارها نشون نمیده که من اونا رو دوست دارم؟ آیا این کافی نیست؟
آیا درسته؟
مرد راست میگه؟
مرد راست میگه اما یک جای کار ایراد داره! برای آدمها خیلی مهم و قشنگه که چیزهایی که با چشم میبینن با گوشهاشون بشنون و زن هم همینو میخواد ! زن میبینه و از رفتار و کارهای شوهرش میفهمه که اون دوستش داره اما دوست داره بشنوه ! اما این از نظر مرد زیادیه !! مرد میگه:"گفتن چه لزومی داره وقتی از رفتار معلومه"
حرفهای مردراضی کننده نیست . در واقع مسئله اینه که برای مرد ابراز احساساتش خیلی سخته و زورش میاد! نمیتونه اعتراف کنه و توی این کار کمی هم غرور مردانه موج میزنه .
درسته اگه از بچگی یاد نگیریم که احساستمون رو ابراز نکنیم بعدها با این مشکلات روبرو میشیم ! گفتن این حرفها برای مرد از کشیدن دندان بدون بی حسی هم سخت تره !
به فکر فرو میرم حق با کیه؟ سعی میکنم بی طرفانه و منطقی یکبار با دید زنانه به موضوع نگاه کنم و بعد با دیدی مردانه ! سبک سنگین که میکنم میبینم زن حق داره !
بیان احساسات مخصوص انسانهاست ! انسان دارای احساسات مختلفیه که نمیشه شمارش کرد و به نظر من نباید هم شمرده بشه ! چه لزومی داره ! هر احساس که توی قلبت موج میزنه و دلت رو آکنده میکنه رو باید زیست و زندگی کردو لذت برد و اگه لازم باشه به زبان آورد و گاهی هم اعتراف کرد !
زن میگه:"وقتی نامزد بودیم اینکه منو دوست داره یا نه رو هم به زور ازش کشیدم بیرون. چند هفته از نامزدیم گذشته بود نه حرفی میزد نه کاری میکرد بالاخره طاقتم طاق شد و گفتم"مرد حسابی تو هم یه چیزی بگو حرفی بزن بگو که دوستم داری یا نه؟" و اون آخرین بار بود .
اما نه در حق مردها هم بی انصافی نکنیم ! درسته که بیشتر مردها از ابراز احساساتشون فراریند اما هستند مردانی که راحت احساستشون رو بیان میکنند و هستند زنانی که از ابراز احساساتشون عاجز هستند !
زن میگه:" اخه مرد من از کجا بدونم توی دلت چی میگذره؟ مگه من علم غیب دارم؟ من باید بشنوم این جمله رو ! اصلا احتیاج دارم که بشنوم !
با این حرف زن فکری توی سرم جرقه میزنه میرم جلوی مرد میشینم :"زنت حرف خوبی زد "علم غیب" ببین کسی که از علم غیب خبر داره از تمام آشکار و نهان ها اگاهه و آفریننده همه ی ماست از ما میخواد که اینا رو بیان کنیم ! به نماز فکر کن خدا از ما میخواد که دعا ها و سوره ها و آیه ها رو نه از توی دلمون بلکه آنقدر که صدامون رو خودمون بشنویم بخونیم ! قران کلام خداست با ما حرف میزنه و به ما میگه که ما رو دوست داره و تمام مهربانیها و شفقت هاش رو با کلمات در قلبهای ما جاری میکنه !
زن با شنیدن حرفهای من چشماش برق میزنه و لبخند رضایت بخشی در گوشه ی لباش میشینه و به من نگاه میکنه انگار میخواد بگه :"چند تا حرف خوب مثل این بزنی راضی میشه!"
و من حدیثی از قران برای مرد میخونم و می بینم مرد به دقت به حرفای من گوش میده انگار داره قانع میشه ولی من میدونم که این به این معنا نیست که بلافاصله حرفهای مورد علاقه زنش رو به زبان بیاره ! هر چی باشه غرور مردانگیش اجازه نمیده و احتیاج به وقت داره تا یواش یواش خودش رو برای گفتن اون حرفها آماده کنه و بگه "دخترم پسرم همسر عزیزم من شماها رو خیلی دوست دارم " فقط اینا هم نیست اون باید بتونه عشق و نفرت رو شادی و غم رو خوشی و ناخوشی رو هم به راحتی بیان کنه !
MUSTAFA ULUSOY
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر