۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

وجود خدا

طبق معمول آرایشگر(سلمونی مردانه) داشت با موهای مشتری که تازه آمده بود ور میرفت و در حین کار با هم از هر دری صحبت میکردند تا اینکه موضوع صحبت رسید به دین و ایمان و داشتن اعتقاد ...
سلمانی گفت :" ببین برادر من اعتقادی به وجود خدا ندارم !"
مشتری پرسید:" چرا ؟"
مرد سلمانی جواب داد:"ببین برادر یک نگاهی به بیرون بنداز ببین چقدر انسانهای دردمند مشکل دار و ناتوان زیادن ! این همه بچه های یتیم و بی سرپرست و این همه زشتی و ... اگه خدایی وجود داشت این همه درد و دردمند و یتیم و بی سرپرست وجود نداشت و مردم به این حال و روز نمی افتادند . اگه خدایی وجود داشت اجازه نمیداد این همه زشتی بین بندگانش بوجود بیاد ! پس خدایی وجود نداره .
مشتری جوابی به مرد سلمانی نداد وبه فکر فرو رفت !
سلمانی کارش را تمام کرد و مشتری حق الزحمه مرد آرایشگر را پرداخت کتش را پوشید و از در بیرون رفت در همین هنگام مردی با موهای بلند و ریش و سبیل نتراشیده و نا مرتب از جلوی مشتری رد شد .
مشتری رو به سلمانی کرد و گفت :"به نظر من توی دنیا چیزی به اسم آرایشگر و سلمونی وجود نداره !"
مرد سلمانی جواب داد:" یعنی چی؟ من هستم و به سر و روی مشتری هام میرسم همین الانم دیدی که موهای خودت رو درست کردم صورتت رو اصلاح کردم !"
مشتری گفت:"نه دیگه اگه کسی به اسم آرایشگر و سلمانی وجود داشت مردم مثل اون آقا با موهای بلند وریش و سبیل نامرتب و اصلاح نشده بیرون نمی امدند ! "
سلمانی جواب داد:" آرایشگر و سلمونی هست اما اون آدما خودشون باید بیان ! اگر این مردم نمیان و با سر و وضع نامرتب بیرون میان من چیکار کنم؟"
مشتری گفت:" درسته خودشه تو جواب خودت رو خودت دادی ! خدا هست اما این مردم هستن که به خدا رو نمیارن خواسته هاشون رو از خدا نمی خوان و نماز و دعا نمیخونن ! این خواسته خود این مردمه ! باعث این همه زشتی و بدی هم همینطور ...

۵ نظر:

یه آشنا گفت...

میدونی چرا اون آقا نمیره آرایشگر؟
این روش نگارش شما منو یاد کس دیگه ای میندازه...
بهتره روش نگارشت رو عوض کنی.
مردد

تميم گفت...

سلام...
قصه‌ي قشنگي بود.
فقط به نظرم شناختي كه بر پايه‌ي استدلاله به همان سستي اي هست كه شكل گرفته.

تميم گفت...

بابت نسخه برداري تون هم ممنون ام.
هميشه اميدوارم مي‌كنيد.

اغلن گفت...

زیبا بود.

سردار گفت...

سلام .
آخ نمیدانم این کامپیوترم چیش شده که نمیتونستم برایتان پیام بگذارم . امشب از یک کانال دیگر آمدم . خدا رو شکر تونستم .
دوست عزیز من شخصا اعتقاد دارم یک چیزها را میتوان بدون استدلال قبول کرد . مثلا من مجبور عشق را که چیزی مادی نیست بدون استدلال قبول کنم . چرا که ... (در باره این چرا هزاران کتاب میشه نوشت)